English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (591 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
regiments U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
weave U درست کردن
gully U درست کردن
gullies U درست کردن
gulleys U درست کردن
trims U درست کردن
fabricate U درست کردن
fettle U درست کردن
indite U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
cleanest U درست کردن
redd U درست کردن
cleaned U درست کردن
clean U درست کردن
fix up U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set in order U درست کردن
corrects U درست کردن
weaves U درست کردن
correct U درست کردن
cleans U درست کردن
adapt U درست کردن
make U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
correcting U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
fabricated U درست کردن
makes U درست کردن
trimmest U درست کردن
fashioned U درست کردن
buildings U درست کردن
set right U درست کردن
fashion U درست کردن
concocts U درست کردن
trim U درست کردن
concocting U درست کردن
manufactured U درست کردن
make up U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
manufactures U درست کردن
fashioning U درست کردن
to erect into U درست کردن از
to set U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to get up U درست کردن
shapes U درست کردن
to fix up U درست کردن
to set to rights U درست کردن
manufacture U درست کردن
fabricating U درست کردن
fashions U درست کردن
fabricates U درست کردن
builds U درست کردن
to set in order U درست کردن
shape U درست کردن
build U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
scrambling U املت درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
recondition U دوباره درست کردن
scramble U املت درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
reconditions U دوباره درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
to mill flour U ارد درست کردن
pond U حوض درست کردن
dresses U درست کردن لباس
exacted U تحمیل کردن بر درست
exact U تحمیل کردن بر درست
blow down U بافوت درست کردن
dress U درست کردن لباس
dowel U میخچه درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
re form U دوباره درست کردن
to toss up U زود درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
strike off U بی زحمت درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
die sink U خزینه درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
hedges U خاربست درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
ponds U حوض درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
trusses U دسته کردن
faggots U دسته کردن
wreathes U گل ها را دسته کردن
aggroup U دسته کردن
bundle U دسته کردن
wreathing U گل ها را دسته کردن
bands U دسته کردن
sheaf U دسته کردن
bundling U دسته کردن
cluster U دسته کردن
trussing U دسته کردن
wreathe U گل ها را دسته کردن
band U دسته کردن
trussed U دسته کردن
fagot U دسته کردن
faggot U دسته کردن
bundles U دسته کردن
batching U دسته کردن
truss U دسته کردن
wreathed U گل ها را دسته کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
organize U تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com